واژه مقدس مادر


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : 28 / 1 / 1394
بازدید : 317
نویسنده : sharef zadeh

 

مقام مادر, بزرگداشت مقام مادر, جایگاه مادر

اگر قرار باشد از میان همه واژه ها به تعداد انگشتان دست واژه انتخاب کنیم ، یقینا یکی از آنها واژه مقدس " مادر " خواهد بود. مادر در همه فرهنگها و ادیان و ملل مورد احترام و تکریم ویژه است. این موجود مهربان و دوست داشتنی قلب، آسمانی ترین آفریده خداوند است که روی زمین زندگی می کند و به همین دلیل است که به او فرشته می گویند. فرشته فداکاری فرشته ای که ذره ذره می سوزد و چون شمع آب می شود تا به دیگران روشنایی و زندگی ببخشد.

او بی دریغ و چشمداشت از شیره جانش فرزند خود را سیراب می کند و تا آخرین لحظه عمر نگران پاره تن خود است. هیچ کس نمی تواند عظمت مادر را آن طور که باید و شاید وصف کند. این انسان خداگونه چنان سرشار از محبت و عشق و ایثار است که هیچ قلمی را یارای بیان آن نیست.


نکته جالب اینجاست که در برابر این همه از خود گذشتگی و مهر هیچ انتظاری جز احترام ومهربانی متقابل ندارد و عجبا که حتی اگر از فرزند خود بی مهری هم ببیند لب به نفرین او نمی گشاید.

خوشا به حال کسانی که سایه پربرکت مادر را بالای سر خود دارند. مرحبا به آنانی که بزرگی و بلندی مقام مادر را درک کرده اند. خوشا به حال فرزندانی که می دانند دعای خیر مادر چه تغییر و تحولات مثبتی در زندگی آنها ایجاد می کند و پیوسته احترام او را نگاه می دارند و از گل نازکتر به او نمی گویند و کمر به خدمت او بسته اند.

می گویند شخصی یک شب عارف بزرگ بایزید بسطامی را در خواب دید و پرسید: آیا این مقام عالی را از عبادتها یافته ای ؟ جواب داد : نه، بلکه نیمه شبی مادرم از من آب خواست . به چشمه رفتم و کوزه را پر از آب کردم و برگشتم ، ولی مادرم به خواب رفته بود . آنقدر بالای سر او نشستم تا از خواب بیدار شد و آب را به دستش دادم. مرا دعا کرد و این مقام را از دعای خیر مادر دارم.

مقام مادر, بزرگداشت مقام مادر, جایگاه مادر

مبادا به مادر بی احترامی کنیم و دل پاک و نازکش را بشکنیم ، مبادا صدایمان را روی او بلند کنیم.

سعدی این معنا را در حکایتی تاثیر گذار در گلستان آورده است : " وقتی به جهل جوانی بانگ بر مادر زدم ، دل آزرده به کنجی نشست و گریان همی گفت : مگر خردی فراموش کردی که درشتی می کنی ؟"


چه خوش گفت زالی به فرزند خویش
چو دیدش پلنگ افکن و پیل تن
گر از عهد خردیت یاد آمدی
که بیچاره بودی در آغوش من
نکردی در آن روز بر من جفا
که تو شیر مردی و من پیرزن

درود و صدها درودبه مادرانی که بوی بهشت را در این خاکدان فانی می پراکنند و رحمت و درود بیکران خداوند بر مادرانی که روی در نقاب خاک کشیده اند.




مطالب مرتبط با این پست :

می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شعبه 2 روانشناسی و... و آدرس sina95.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3190
بازدید دیروز : 1881
بازدید هفته : 5850
بازدید ماه : 21109
بازدید کل : 1255932
تعداد مطالب : 2955
تعداد نظرات : 52
تعداد آنلاین : 1



RSS

Powered By
loxblog.Com