درست و صحیح اندیشیدن یکی از موفقیت های بزرگ بشر به شمار می آید و به همین جهت پیوسته تأکید می شود که وجه امتیاز انسان از حیوان قدرت اندیشیدن اوست.
در حقیقت بسیاری از حیوانات به استثنای نیروی اندیشه، امتیازات زیادی بر انسان دارند، به طوری که در مقابل حوادث طبیعی دارای قدرت مقاومت بیشتری هستند، خیلی سهل تر از ما در زمین و دریا و هوا نقل وانتقال می کنند، طول عمرشان به مراتب بیش از انسان است و از لحاظ نیروی جسمانی بر انسان برتری دارند. بنابراین صحیح است که بگوییم امتیاز انسان از حیوانات همان قدرت اندیشیدن است، و درست فکر کردن مانند هر هنری نیاز به تمرین و عمل مستمر دارد.
ثورندایک[2] طرفدار نظریه آزمایش و خطا بود و عقیده داشت که یادگیری انسان مانند حیوان براساس آزمایش و خطا انجام می گیرد. او گربه ای را که احتیاج شدیدی به غذا داشت در قفسی انداخت و در جلوی در قفس مقداری گوشت قرار داد. حیوان در دفعات اولیه خود را به این طرف و آن طرف می زد، تا بالاخره پس از چهل و هشت بار تلاش به گشودن در قفس موفق شد، ولی در آزمایش های بعدی از فعالیت های زاید خودداری می کرد و در همان مراحل ابتدایی به گشودن در قفس موفق می شد. او اعتقاد داشت که انسانها هم با روش آزمایش و خطا می آموزند و خود را به هدف می رسانند، اما دانشمندان روان شناس امروزی نظریه او را ابطال کرده، عقیده دارند که یادگیری در انسان براساس روش بینش و بصیرت که یک نوع بلوغ فکری است انجام می گیرد.
جان دیوئیمی گوید: تفکر کوششی است عمدی برای کشف روابط خاص. به عبارت دیگر تفکّر عبارت است از رهبری و توجیه فعالیتهای عقل برای حل مشکلی از مشکلات که انسان با آن برخورد می کند.
پروفسور ادوارد می گوید:[3] زحمت فهمیدن برای چیست؟ او مدعی است برای اینکه به نتایج خوبی از عملکردهای خود برسیم باید به تفکر و اندیشیدن بپردازیم.
بررسیها و مطالعات در مسائل خانوادگی همه حاکی از این است که نوع ازدواجها از پشتوانه فکر و تعقل برکنار است و دختران و پسران براساس نیازهای طبیعی و تصورات خام و نپخته و رؤیایی به ازدواج اقدام می کنند و بدیهی است پس از گذشت زمان کوتاهی از خواب و رویا بیدار می شوند و می فهمند که بر اساس عقل و بینش به ازدواج نپرداخته اند.
یکی از دانشمندان غربی[4] در کتاب عشق کافی نیستاین طور می نویسد: دختر و پسر وقتی با دید رؤیایی به زندگی خانوادگی نگاه می کنند، پس از گذشت مدت زمانی کوتاه و از بین رفتن سوزها و عشق ها تازه درمی یابند که در زندگی خارجی و عینی آن دو دشواری ها و مشکلات فراوانی وجود داشته است و گناه دختر و پسر این بوده که با دید عقلی زندگی خانوادگی را مورد مطالعه و موشکافی قرار نداده و امر ازدواج را از دیدگاه رؤیایی نگریسته اند.
به اعتقاد ما همان طور که ارزشمندی افراد وابسته به میزان عقل و خرد آنان است، اصالت و ارزشمندی کارهایی که انجام می دهند نیز وابسته به مقدار فکر و اندیشه ای است که در ارزیابی ها به کار می گیرند.
متأسفانه باید اقرار و اعتراف کنیم که بسیاری از ازدواجهایی که انجام می گیرد از پشتوانه فکری و عقلی برخوردار نیستند، لذا پس از گذشت مدتی کوتاه پیوندهای ازدواج به جدایی و طلاق می انجامد. عده زیادی از دختران و پسران وقتی دچار مشکلات خانوادگی می گردند آرزو می کنند که ای کاش ازدواج نکرده بودند.
برای اینکه جوانان ما در امر ازدواج موفق باشند توصیه می کنیم:
1-پدران و مادران و معلمان توجه داشته باشند که همه دختران و پسران قبل از ازدواج در رؤیا و تخیل به سر می برند و این رسالت سنگین در درجه اوّل متوجه پدران و مادران و مربیان اجتماعی است که آرام آرام جوانان را از دنیای خیال و وهم به در آورند و به آنان تفهیم کنند که زندگی واقعی علاوه بر خوشی ها و لذّت ها، دشواری ها و سختی هایی را نیز به همراه دارد، تا آنان در پرتو احساس و خیال تنها ازدواج نمایند، بلکه علاوه بر احساس از فکر و عقل کمک و یاری بگیرند و همه ابعاد ازدواج را مورد مطالعه و امعان نظر قرار بدهند.
2-دختران و پسران جوان در انتخاب همسر تنها بر محور ذوق و احساس تکیه ننمایند، بلکه به معیارهای منطقی و عقلی اعتماد کنند و اگر نتوانستند شرایط کفویت و همانندی را در حد عالی به دست آورند، لااقل سعی کنند بطور نسبی عوامل همانندی را مدّ نظر قرار دهند.
به عنوان مثال دختر یا پسری که به عقاید دینی و مذهبی پای بند است سعی می کند با خانواده ای متدین وصلت نماید. همین طور فرد تحصیل کرده با کسی پیمان ازدواج ببندد که او هم همطراز یا در حدود او قرار گرفته باشد. به نظر ما وقتی دختران و پسران معیارهای همانندی را در نظر بگیرند، بخش مهمی از اختلافات و درگیری ها خودبخود حل و فصل می گردد و تنها بخش کوچکی از اختلاف سلیقه ها باقی می ماند، مثل اینکه زن و شوهر یکی کم حرف و دیگری پرحرف، یکی دقیق و دیگری سهل انگار، یکی اجتماعی و دیگری منزوی است. در این قسمت هم عقیده ما بر این است که اگر زن و شوهر حدود تکریم و احترام یکدیگر را رعایت بنمایند، به مرور زمان روحیات و کمالات ارزنده هریک در دیگری اثر گذاشته، با گذشت زمان به او انتقال داده خواهدشد و در غیر این صورت از شدت و غلظت آن کاسته خواهدگردید.
از این دو قسمت اگر بگذریم به بخش بسیار ناچیزی از روحیات برخورد می کنیم که آنها به مرور زمان جزو لاینفک زن و مرد شده است. بدیهی است شرط عقل و خرد آن است که به خاطر اهمیت استحکام خانواده باید با روحیه سازش و سازگاری به زندگی ادامه داد و متعرض روحیات ویژه یکدیگر نشد و از هر گونه برخوردی که به درگیری و مناقشه می انجامد، جدا خودداری کرد.
به نظر چنین می رسد که زنان و مردان نباید تلاش کنند همسران خود را همانند خود متحول سازند، زیرا این خود یک واقعیت طبیعی است. آیا منطقی است دو نفری که در دو محیط و با ژنهای متفاوت و با دو نوع تربیت و تغذیه پرورده شده اند یکسان و همگون یکدیگر باشند؟مهم این است که زن و شوهر یکریگر را درک کنند و با الهام از روحیه گذشت و سازگاری با یکدیگر زندگی کنند.
از رسول خدا نقل شده است که فرمود: سازگاری با مردم نیمی از ایمان، و انس و الفت با آنان نیمی از زندگی است. خداوند متعال در قرآن می فرماید: ولیعفوا ولیصفحوا الا تحبون ان یغفر الله لکم والله غفور رحیم.[5]
مؤمنان باید از خطاها و لغزش های یکدیگر درگذرند. آیا مؤمنان دوست ندارند که پروردگارمتعال آنان را مورد بخشش و عفو خود قرار دهد؟همانا خداوند بخشنده و مهربان است.
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمودند: من کظم غیظا و لوشاءان یمضیه امضاء املاء الله قلبه یوم القیمه رضاه.[6]
هرکه خشمگین شود و بتواند خشم خود را اعمال کند، ولی از بروز آن جلوگیری نماید، در روز رستاخیز پروردگار متعال دل او را از رضای خود سرشار می سازد.
خلاصه اینکه سعی کنیم با عقل و اندیشه قوی زندگی خانوادگی را بنیان بنهیم و در هنگام برخورد با اختلافات، با الهام از عقل و منطق آنها را حل و فصل کنیم.
پی نوشت ها