فصل 1: انديشه ثروت است
به راستي كه انديشه ثروت و دارايي است. دارايي قدرتمندي كه قوتي با هدف مشخص، عدم راسخ و اشتياق سوزان تركيب ميشود، راه رسيدن به ثروت را به روي شما مي گشايد. وقتي كسي عميقاً ميخواهد به خواستة خود برسد مطمئناً به هدفش ميرسد. مهمترين امر ساختن انديشه است، وقتي كسي به واقع براي چيزي آماده ميشود به آن ميرسد.
به راستي اگر انسانها پاي عقيده خود بايستند و به هدف خود بچسبند و آنقدر مداومت كنند تا خواسته آنها به وسواسي دايمي مبدل گردد، چه اتفاقها كه نمي افتد.
فرصت:
* فرصت پشت در حياط خلوت شما كمين ميكند، گاه به صورت بدبياري ظاهري ميشود، گاه شكل شكست موقتي ميگيرد، به همين دليل است كه خيليها نمي توانند فرصت مناسب را تميز دهند.
* مي توان با استفاده از اصول مشخص و شناخته شده انگيزه ناملموس انديشه را به ثروت مادي تبديل كرد.
* يكي از علل عمده شكست و ناكامي اين است كه در برخورد با مشكلات موقتي متوقف ميشويم و دست از تلاش بر ميدادريم.
* هرگز به گفتة ديگران دست از كار نكشيد و قبل از موفقيت شكستهاي موقتي را بپذيريد.
* نظريه سالم تنها چيزي است كه بري رسيدن به آن نياز داريد.
وقتي ثروت به سوي شما جاري ميشود، حركتي بس سريع دارد، با تنعم همراه است، آنگونه كه تعجب ميكنيد كه در اين چند سال كجا پنهان بوده است بدانيد كه اين موضوع مهمي است. اين را هم بدانيد كه ثروت نصيب كساني ميشود كه سخت كوشند و از مداومت لازم برخوردارند. وقتي انديشيدن را شروع ميكنيد و ثروتمند ميشويد در مييابيد كه ثروت بايك حالت ذهني آغاز ميشود، بايد هدف مشخصي داشته باشيد.
«موفقيت از آن كساني است كه ذهنيت موفق دارند»
«شكست از آن كساني است كه بي تفاوت اجازه ميدهند ذهنيت شكست در آنها نفوذ كند»
ما نميخواهيم آنچه را نميفهميم باور كنيم ما محدوديتهايمان را معيار سنجش مان قرا رميدهيم. «بلكه بايد بدانيم چه مي خواهيم»
«ما بايد بدانيم مسلط بر سرنوشت خود هستيم، ما كاپيتان روح خودهستيم، زيرا اين قدرت را داريم كه افكار خود را كنترل كنيم. مغز ما با افكاري كه در ذهن خود داريم عجين ميشود.و در شرايطي قرار ميگيرد كه نيروي انسانها و وضعيت زندگي را كه با شرايط افكار ما سازگاري دارند هماهنگ ميكند».
«قبل از اندوختن ثروت كلان بايد اذهان خود را از اشتياق به ثروت انباشته كنم. اگر طالب پول هستيم بايد ذهنيت پول داشته باشيم تا اشتياق به ثروت ما را به طرحي مشخص براي دستيابي به آن مجبور كند».
فصل 2: اشتياق نقطه شروع همه موفقيتها
«آنچه را مغز انسان تصور و باور كند به آن ميرسد»
رمز موفقيت: كسي كه پله هاي پش سرش را ويران ميكند، براي خود راه بازگشتي باقي نميگذارد، يا بايد پيروز شود و يا از بين برود.
هركس كه طالب پيروزي است بايد كشتيها و پلهاي پشت سرش را در آتش بسوزاند و راههاي عقب نشيني را برخود ببندد.
اينگونه است كه ميتوان ذهن را در شرايط اشتياق سوزان براي پيروزي قرارداد و اين شرط لازم موفقيت است.
شش راه براي تبديل اشتياق به طلا:
-
1- مبلغ مورد نياز خود را دقيقاً مشخص سازد.
-
2- مشخص كنيد براي رسيدن به هرچيز، بايد چه چيز را از دست بدهيد.
-
3- تاريخ مشخصي براي دستيابي به هدف خود درنظر بگيريد.
-
4- برنامهاي قطعي براي اجراي برنامه خود بريزيد.
-
5- دربارة از خودگذشتگي خود تصميم بگيريد.
-
6- يادداشت خود را به صداي بلند، روزي دوبار بخوانيد و باور كنيد كه صاحب اين پول و دارايي شدهايد.
در كار برنامة ريزي براي ثروتمند شدن به كسي اجازه ندهيد كه روياي شما را از بين ببرد. بايد با موفق هاي روزگار و دوران گذشته خود آشنا شويد. بايد با زندگي كساني آشنا شويد كه رؤياي آنچه را كه ارزشمند است به دنياي ما ارزياني داشته است؛ به من و شما امكان داده است تا استعدادهاي خود را بروزدهيم.
«هرقدر در زندگي بخواهيم و توقع داشته باشيم همان اندازه بدست ميآوريم»
براي هركدام از ما راهي وجود دارد، اگر خوب گوش بدهيم كلمات مناسب خود را ميشنويم.
فصل 3 : ايمان
«محدوديت ذهن ما همان محدوديتي است كه ما براي آن» درنظر ميگيريم، فقر و تنعم هر دو نشأت گرفته از ذهن ما هستند».
ايمان مهمترين عنصر ذهن است. وقتي ايمان با انديشه درهم ميآميزد، ذهن نيمه هوشيار بي درنگ ارتعاش آن را درك ميكند و آن را به فراست لايتناهي تبديل مي نمايد.
چگونه ايمان را در خود ايجاد كنيم: مي توانيد به كمك تلقين به خود، اشتياق را به معادل فيزيكي يا پولي آن تبديل كنيد. ايمان حالتي از ذهن است كه ميتوان آن را به كمك تدبير يا آموزشهاي تكراري براي ذهن نيمه هوشيار و به كمك اصل تلقين به خود ايجاد نمود.
بدشانسي وجود ندارد: ذهن نيمه هوشيار انديشههاي منفي يا مخرب را درست به همان شكل انديشههاي سازنده به عمل تبديل ميكند. اين همان پديده غريبي است كه ميليونها نفر آن را تجربهكردهاند و بسياري آن را بدبياري يا بدشانسي ميدانند.
ايمان شما همان عنصري است كه عمل ذهن نيمه هوشيار را مشخص ميسازد. مي توانيد با تلقين به خود ذهن ناهوشيارتان را فريب دهيد.
براي رسيدن به اين مهم و براي آنكه به آن جامة عمل بپوشانيد، خود را چنان ببينيد كه انگار به خواستة خود نرسيدهايد. توجه داشته باشيد كه عمل شرط لازم موفقيت است. لازم است كه احساسات مثبت ذهن را تشويق و احساسات منفي را كنار بگذاريد و براساس آن عمل كنيد.
ايمان آن چيزي است كه به شما حيات، قدرت و عمل ميبخشد
ايمان نقطه شروع انباشت ثروت است.
ايمان تنها پادزهر شكست است.
ايمان مبناي همه اعجاز هاست، همة اسراري است كه آن را به كمك قانون علم نميتوان تحليل نمود.
ايمان عنصري است كه انديشه را متحول ميسازد.
* ايمان تنها عاملي است كه به كمك آن ميتوان نيروي فراست الهي را در خدمت انسان گرفت.
فصل 4: تلقينت به خود راه نفوذ بر ذهن نيمه هوشيار
تلقين به خود، مفهومي است كه ارتباطي ميان ذهن هوشيار و نيمه هوشيار برقرار ميسازد. در واقع ارتباطي ميان ذهن هوشيار و ذهن نيمه هوشيار است. تلقين به خود، خود به خود به ذهن نيمه هوشيار ميرسد و ان را تحت تأثير افكار قرار ميدهد.
انسان طوري ساخته شده كه ميتواند به كمك حواس پنجگانه خود دريافتي ذهن نيمه هوشيار را كنترل كند. اما به خاطر داشته باشيد كه ذهن نيمه هوشيار را به زمين حاصلخيز تشبيه كرديم كه اگر در آن بذرهاي نامطلوب بكاريم و از آن مراقبت نكنيم، علفهاي هرز در آن به وفور رشد مي :نند. تلقين به خود عاملي كنترل كننده است كه انسان به كمك آن مي تـواند داوطلبانه ذهن خود را با افكاري خلاق تغذيه كند.
همانطور كه مي تواند افكاري با طبيعت مخرب را در زمين حاصلخيز خود كشت نمايد.
فصل 5 ـ دانش تخصصي
«هر بد بياري، هر شكست و هر دل شكستگي با خود به همان اندازه يا بيشتر امتيازي مثبت دارد.»
ما با دو نوع دانش عمومي و تخصصي روبرو هستيم. دانش عمومي، بدون توجه به اندازه و تنوع آن نقش چنداني در تحصيل ثروت بازي نميكند.
ميليونها نفر انساني بوده است كه گمان مي كنند «دانش قدرت است» هرگز چنين چيزي نيست.
كلمة آموزش در زبان انگليسي از يك كلمه لاتين اقتباس شده كه مفهوم عمل از درون را تداعي ميكند.
انسان تحصيل كرده لزوماً كسي نيست كه دانش عمومي و تخصصي زياد دارد. بلكه كسي است كه ذهنش را وسعت بخشيده و به كمك آن مي تواند به خواستة خود برسد.
فراموش نكنيد كه توماس اديسون تنها سه ماه به مدرسه رفت و هنري فورد بيش از 6 سال به مدرسه رفت و به مردي ثروتمند تبديل شد.
فصل 6: تخيل: كارگاه ذهن
خيال كارگاهي است كه در ان تمام برنامةهاي ناشي از انسان شكل مي گيرد. عمل به كمك قوة تخيل ذهن جاري ميشود.
ذهن خيالي انسان به دو شكل تصور خلاق و تصور مصنوعي عمل ميكند.
تصوير مصنوعي: اين ذهنيت چيزي را خلق نميكند بلكه صرفاً به استناد تجربه، آموزش و مشاهدات دريافتي گذشته كا رميكند كه اغلب مخترعين از آن استفاده ميكنند.
تصور خلاق: انسان به كمك اين ذهنيت الهامات را دريافت ميكند. به وسيله اين ذهنيت است كه نقطهنظرهاي جديد به انسان منتقل ميشود به كمك اين ذهنيت است كه شخص ميتواند با ذهن نيمه هوشيار سايرين ارتباط برقرار سازد.
«اگر ارادهاي باشد، راهي وجود دارد»
فصل 7: برنامهريزي سازان يافته
هيچ كس به تنهايي تجربه،آموزش، توانايي و دانش كافي ندارد كه با ان به ثروت كلان برسد. بدون همكاري ديگران اين مهم امكان پذير نيست.
در صورت شكست هر برنامه، برنامة بعدي را به اجرا بگذاريد. اگر نخستين برنامه انتخابي شما با موفقيت همراه نبود، جاي ان را با برنامه ديگري تغيير دهيد و انقدر ادامه دهيد تا برنامهاي مؤثر و مفيد بيابيد. با هوش ترين افراد بدون داشتن برنامههاي معين و عملي نمي توانند موفق شوند. اين حقيقت مهم را به ذهن بسپاريد. وقتي برنامهاي به شكست منتهي ميشود بدانيد كه شكست موقتي، به مفهوم ناكامي دائمي نيست.
«انسان تا زماني كه خود را شكست خورده نپندارد، شكست خورده نيست».
فصل 8 : تصميمگيري: غلبه بر ترديد و دودلي
ناتواني در تصميمگيري از جمله مهمترين دلايل شكست و ناكامي است. كساني كه نمي تواند سرمايه بيندوزند،بدون استثنا كساني هستند كه نميتوانند تصميمگيري كنند.
اكثر كساني كه از تنعم دور ميمانند به سادگي تحت تأثير عقايد ديگران قرار ميگيرند. اجازه ميدهند كه روزنامه نگاران و اطرافيان وشايعه پردازان به جاي آنها فكر كنند. اظهار عقيده ارزانترين كالاي روي زمين است. هركس عقيدهاي دارد و ميتـواند ديگران را تحت تأثير قرار دهد. اگر هنگام تصميمگيري تحت تأثير عقايد دگيران قرار گيريد در كار خود موفق نميشويد.
شما براي خود مغز و ذهني داريد. از آن استفاده كنيد و براي خود تصميم بگيريد.
«ارزش تصميمات بستگي به شجاعت دارد كه براي ارائه آن لازم داريد»
فصل نهم: ابرام
مبناي مداومت و پايداري قدرت اراده است. وقتي نيروي ميل و اشتياق و اراده به درستي تركيب شود تركيبي مقاومت ناپذير ايجاد ميشود.
فقر نصيب كس ميشود كه ذهنش مايل به آن است. به همين صورت ثروت هم نصيب كساني ميشود كه براي جذب آن آمادگي دارند. با ابن حال در هر دو مورد قوانين مشابهي حاكم هستند ذهنيت فقر بدون استفاده آگاهانه از عادات مناسب آن رشد مي كند. ذهنيت پول بايد در اشخاص ايجاد شود مگر اينكه كساني با اين ذهنيت متولد شود.
به مفهوم دقيق اين پاراگراف توجه كنيد، تا به معناي مداومت در جريان انباشت ثروت و رسيدن به موفقيت پي ببريد. بدون مداومت، از همان آغاز مغلوب ميشويد. اما با مداومت در شمار برندگان قرار ميگيريد.
فصل دهم: قدرت همكاران
مغز انسان را مي توان با يك باطري مقايسه كرد. اين يك حقيقت است كه مجموعه با طريهاي الكتريكي، در مقايسه با يك باتري برق بيشتري توليد مي كنند. همچنين مشخص است كه هر باطري با توجه به واحدها و ظرفيت خود برق توليد ميكند.
مغز هم به شكل مشابهي فعاليت مي كند. بعضي از مغزها در مقايسه با مغزهاي ديگران فعالترند و با كنار هم قرار گرفتن هماهنگ چند مغز انرژي فكري بيشتري در مقايسه با يك مغز ساده توليد ميشود.درست همانطور كه چند باطري بيش از يك باطري نيرو ايجاد مي كند.
در انتخاب همكاران خود وسواس كافي به خرج دهيد، يكي از آنها ماهيتي اقتصادي دارد و ديگري ماهيتي رواني. ويژگي اقتصادي آن مشخص است. هركس بتواند با اشخاصي كه از شعور مقبول برخوردار باشند همكاري كند، با آنها هماهنگ باشد و از توان آنها بهره بجويد، به سودخود كار كرده است. اين تعاون و همكاري مبناي تقريباً همة موفقيتهاي بزرگ بوده است. درك شما از اين حقيقت بزرگ ميتواند موقعيت مالي شما را مشخص سازد. درك مرحلة رواني اصل گروه همكار بسيار دشوارتر است.
شايد اين عبارت شما را در درك موضوع كمك كند. هر دو مغزي كه در كنار هم قرار ميگيرند مغز سومي با نيرويي نامرئي و ناملموس ايجاد مي كنند كه ميتواند با مغز سومي در ارتباط باشد.